با کلام واحد، بی چانه. بی چک و چانه. بی مماکسه. بی خط خواستن مشتری از بایع. (یادداشت مؤلف). بی مکاس. بهایی که فروشنده برای جنس خود به طور قطعی تعیین می کند و در آن تغییر و تخفیفی نمی دهد، فروشنده ای که جنس را بدون چک و چانه فروشد
با کلام واحد، بی چانه. بی چک و چانه. بی مماکسه. بی خط خواستن مشتری از بایع. (یادداشت مؤلف). بی مُکاس. بهایی که فروشنده برای جنس خود به طور قطعی تعیین می کند و در آن تغییر و تخفیفی نمی دهد، فروشنده ای که جنس را بدون چک و چانه فروشد
آن مقدار راه که مسافت یک کوچه داشته باشد. (آنندراج). مسافتی معادل درازای یک کوچه: با عقل گشتم یک سفر یک کوچه راه از بی کسی شد ریشه ریشه دامنم از خار استدلالها. صائب (از آنندراج)
آن مقدار راه که مسافت یک کوچه داشته باشد. (آنندراج). مسافتی معادل درازای یک کوچه: با عقل گشتم یک سفر یک کوچه راه از بی کسی شد ریشه ریشه دامنم از خار استدلالها. صائب (از آنندراج)
متفق. (یادداشت مؤلف). هم سخن. هم قول. هم عقیده: اصحاب به یک کلمه از حضرت خواجه درخواست کردند که او به غایت بد کرد. (انیس الطالبین ص 172). - یک کلمه شدن، همدل و همزبان گشتن. متفق القول شدن: همه یک کلمه شدند و گفتند راست می گویی. (کلیله و دمنه). با برادرش قطب جهان و ابن عمش قوام الملک به خذلان بایدو نصرۀ غازان یک کلمه شدند. (تاریخ غازانی ص 87)
متفق. (یادداشت مؤلف). هم سخن. هم قول. هم عقیده: اصحاب به یک کلمه از حضرت خواجه درخواست کردند که او به غایت بد کرد. (انیس الطالبین ص 172). - یک کلمه شدن، همدل و همزبان گشتن. متفق القول شدن: همه یک کلمه شدند و گفتند راست می گویی. (کلیله و دمنه). با برادرش قطب جهان و ابن عمش قوام الملک به خذلان بایدو نصرۀ غازان یک کلمه شدند. (تاریخ غازانی ص 87)